بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
۲۵/خرداد/۱۳۸۴
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خوشآمد عرض میکنیم به همهی شما برادران و خواهران عزیز که از شهرهای مختلف و از نقاط دور و نزدیک کشور تشریف آوردید و راههای طولانی را طی کردید و این مجلس پُرشور و پُراحساس و حاکی از انگیزه و ایمان قلبی را تشکیل دادید. بخصوص سلام عرض میکنم به خانوادههای معظم شهیدان و ایثارگران که در میان شما، جمعی از آنها تشریف دارند؛ و همچنین جانبازان عزیز و خانوادههاشان و همهی پویندگان راه خدا و راه حقیقت و راه بندگی با خلوص نیت.
این روزها به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری (سلاماللَّهعلیها)، متعلق به شخصیت این بانوی برجستهی اسلام است، که الگوی همیشه زندهای در مقابل زن مسلمان و مرد مسلمان قرار میدهد. به این مناسبت، به پرستاران عزیز در سراسر کشور – که روز پرستار را به مناسبت این ولادت بزرگ نامگذاری کردهاند – تبریک عرض میکنم. پرستاران، دردآشنایانِ همهی بیماران و از کار افتادگان هستند؛ مونس لحظههای درد و رنج انسانهایی هستند که نیاز به مونس و پرستار دارند. امیدواریم همهی پرستاران ما در هر نقطهای از نقاط کشور که هستند، مشمول اجر الهی باشند.
البته شخصیت زینب کبری منحصر در بُعد غمگساری و پرستارىِ آن بزرگوار نیست. زینب کبری(سلاماللَّهعلیها) یک نمونهی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینبکبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد – تأثیری که از اسلام پذیرفته – این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد نمیتواند زینب کبری را تحقیر کند. زینبکبری در مدینه – که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست – و در کربلا – که کانون محنتهای اوست – و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ میکند و شخصیتهای دیگر در مقابل او تحقیر میشوند. یزید و عبیداللَّهبنزیاد – این مغروران ستمگر زمان خود – در مقابل این زنِ اسیر و دستبسته، تحقیر میشوند. زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلاللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه ، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفهی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفهی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همهی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتشهای گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور میکند؛ در عین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ در عین حال، امام زمان خود – یعنی امام سجاد – را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا میبخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچههای پدر از دست دادهی آن حادثهی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند. بنابراین زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) یک شخصیت همهجانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق میدهد.
زن با نقاط قوّت زنانهی خود – که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است – همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی – که فضای پیرامون او را نورانیت میبخشد – میتواند در جامعه یک نقش استثنایىِ اینگونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، در عین حال مثل چشمهی جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمهی صبر و حوصله و عاطفهی خود سیراب میکند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی میتوانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربیها نمیتواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهرهای نبردهاند، نمیتوانند چنین عظمتی را درک کنند. آنهایی که شاخصهی زن را در زیور و آرایش و سبکسری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان میدانند، نمیتوانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند.
زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ در عینحال، مادرانه، خواهرانه، با همهی انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفرهی محبت و عاطفهی خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است.
امروز در جامعهی ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی میکنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند. اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، میبینید پایههای تربیت مردم میلنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل میشود. همهی ارزشهای معنوی را میتوان از درون کانون گرم خانواده – که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمهی عاطفه است – بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند. امیدواریم دختران جوان و زنان جامعهی ما در الگوی زینب کبری دقت کنند و هویت و شخصیت خود را در آن ببینند؛ بقیهی چیزها فرعی است. جوهر ذات یک انسان اگر تعالی و روشنایی و شفافیت پیدا کند، همه چیز در مقابل او کوچک میشود و قدرت او بر همهی کارهای دیگر، برای او تأمین میگردد.
آنکه در او جوهر دانایی است بر همه کاریش توانایی است
زن به یک جایگاه مصنوعی و تصنعی و تشریفاتی احتیاج ندارد؛ جایگاهی که دون شأن متانت و سکینه و آرامش روحی اوست. در طبیعت الهی زن، آنچنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که میتواند هم خود را و هم محیط پیرامون خود را – چه در داخل خانه، چه در هر محیطی که باشد – به طرف معنویت، پیشرفت و علوّ مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد.
این روزها مناسبت مهم دیگری که وجود دارد، انتخابات است. به پایان مسابقات انتخاباتی و به روز حضور و اظهار هویت یک ملتِ بزرگ داریم نزدیک میشویم؛ لحظهی بسیار مهم و تعیینکنندهای در زندگی جامعهی ماست. جامعهی ما چنین لحظهای را به معنای واقعی کلمه از اول انقلاب تا امروز بارها و بارها لمس کرده و به آن نزدیک شده و در این میدان، امتحان پس داده است.
کسانی که امروز با لحنهای دور از شأن یک انسانِ مستقل و آزاد، به تبع میل دل رسانههای غربی، اینطور وانمود میکنند که ملت ما دارد دمکراسی را یاد میگیرد، حقیقتاً به این ملت ظلم میکنند. ملت بزرگی که بارها و بارها در طول سالهای بعد از انقلاب، آحاد آن، با انگیزه و ایمان و شور و شوق، پای صندوقهای رأی رفتهاند و بدون اینکه از کسی خجالت بکشند، از کسی بترسند و به کسی طمع بورزند، رأی و عقیدهی خود را روی کاغذ نوشتهاند و در صندوق انداختهاند، حالا ما به آنها بگوییم شما دارید یواش یواش به مردمسالاری نزدیک میشوید! این همان حرفی است که رسانههای امریکایی و صهیونیستی و دشمنان ملت ایران، برای تحقیر این ملت شریف، دارند آن را بزرگ و بزک و تکرار میکنند.
چرا باید کسانی که از دل این ملت برخاستهاند و شاهد حضور این مردم و همچنین میدان گستردهی آزادی انتخاب در دوران جمهوری اسلامی بودهاند، این حرف ظالمانه و غیرمنصفانه را تکرار کنند؟ نه، ملت ایران در حال آموزش مردمسالاری نیست؛ ملت ایران این را از انقلاب یاد گرفت. ما آحاد ملت، از اولِ تاریخ خود تا دوران انقلاب، در هیچ برههای اینطور آزادانه نمیتوانستیم مسئولان بلندپایهی کشور را خودمان انتخاب کنیم؛ کِی چنین چیزی برای این ملت میسر بود؟ امروز هم در بسیاری از نقاط دنیا هنوز میسر نیست. حتّی در کشورهایی هم که اسم دمکراسی دارند و پرچم دمکراسی را در دست گرفتهاند، آدمهای تیزبین میبینند و میدانند که دمکراسی به معنای مردمىِ شفافِ همگانی که در ایران وجود دارد، در آنجاها نیست. جاهایی که انتخابات حزبی برگزار میشود، مردمی که به کاندیدای حزب رأی میدهند، آن نامزد را نمیشناسند؛ گاهی اسم او جز از طریق تبلیغاتِ دوران انتخابات به گوششان نرسیده است؛ حزب گفته به این رأی دهید، آنها رأی میدهند. در ایران اینطور نیست. در ایران مردم با شناخت، با معرفت، به قدری که میتوانند و بدون اینکه کسی بالای سر آنها باشد و بگوید به این رأی بده، به این رأی نده، نامزد مورد نظر خود را انتخاب میکنند. حتّی حزبی بالای سرشان نیست که بگوید باید به این شخص رأی دهید؛ تا آدمی که جزو حزب است، مجبور باشد به همان کسی که چند نفر در رأس حزب نشستهاند و انتخاب کردهاند، رأی دهد.
میخواهند احساسات عمومی و مردمی را تحقیر کنند و آن را عوامگرایی معنا کنند. آنها دلشان میخواهد احزاب در کشور ما همان نقشی را ایفا کنند که در امریکا و در برخی از کشورهای اروپایی ایفا میکنند؛ یعنی چند نفر آدم در رأس حزب بنشینند و با بده بستانهای سیاسی و اقتصادی و با پول و یا بند و بست دربارهی فلان پروژهی پولساز نفتی و غیرنفتی، یک نفر یا چند نفر را انتخاب کنند، بعد به پیروان و طرفداران خود بگویند به این شخص رأی دهید؛ مردم هم چشمبسته و گوشبسته به او رأی دهند. در ایران هم بعضی دلشان میخواهد اینطوری بشود؛ اما اینجا اینگونه نیست. در کشور ما بحمداللَّه تا کنون نتوانستهاند؛ امیدواریم باز هم نتوانند.
اینجا هیچکس – نه رهبری، نه دولت، نه متنفذین حزبی – به مردم ما امر و نهی نمیکند؛ مردم به قدر سعهی اطلاعاتِ خودشان تحقیق و مطالعه و مشورت میکنند و فرد مورد نظرشان را برمیگزینند. ممکن است آنچه آخر سر به نظرشان میرسد، درست هم نباشد – اشتباه باشد – اما خودشان هستند که تصمیم میگیرند؛ و اگر این کار را برای خدا و حاکمیت ارزشهای الهی بکنند، اجر وافری هم پیش خدای متعال دارند؛ این خیلی اهمیت دارد. انسان برود هم رئیسجمهور، نمایندهی مجلس، نمایندهی مجلس خبرگان و عضو شورای شهر را انتخاب کند – یعنی کسی را که خودش میپسندد، یک قدم برای سر کار آمدن او بردارد – و هم پیش خدای متعال ثواب ببرد؛ این یک درآمد دو جانبه است. امروز بحمداللَّه در کشور ما اینگونه است.
در این انتخابات هم خدای متعال اینطور مقدر فرمود که انواع سلایق مختلف بتوانند در بین نامزدهای این انتخابات، یک نفر را پیدا کنند. این، چیزی است که امروز برای کشور و ملت ما پیش آمده است. در جامعه، اختلاف سلیقه و اختلاف دید و نظر دربارهی مسائل سیاسی و اقتصادی و مدیریتی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؛ خیلی خوب، هر کس شخصی را که فکر میکند به نظر او نزدیکتر است، امروز میتواند انتخاب کند. میدان انتخاب بازی در مقابل ملت ما قرار دارد و ملت هم الحمدللَّه شور انتخاباتی دارند؛ پیداست آمادهی حضور هستند و به توفیق الهی حضور خوبی هم به وجود خواهد آمد.
البته شرکت در انتخابات، هم حق مردم است و هم تکلیف شرعی و واجب شرعی است. دشمنان ملت ایران هم با این بشدت مخالفند. محاسبه هم محاسبهی دو دو تا چهارتاست. کسانی که با نظام جمهوری اسلامی و با هویت اسلامىِ ملت ایران بشدت مخالفند و آن را بر خلاف منافع خودشان میدانند، به خاطر پشتیبانی مردم از نظام جمهوری اسلامی، درماندهاند؛ والّا قدرتهای مادی دنیا بمب اتم و توپ و تانک و ارادههای خبیث و خدانشناسی و بیرحمی و سنگدلی کم ندارند. آن چیزی که تا امروز مثل سدی جلوی تعرض آنها را به نظام جمهوری اسلامی گرفته، حضور شما مردم است. حضور مردم در روز انتخابات، حضوری واضحتر از همه جای دیگر است. همهی مردم کشور پای صندوقهای رأی میآیند و میتوانند بیایند؛ این یک حضور همگانی است. هر کس پای صندوق رأی میآید، در واقع رأی به جمهوری اسلامی، رأی به قانون اساسی و رأی به مواد غیرقابل تغییر قانون اساسی – یعنی اسلام و ارزشهای اسلامی – میدهد. حضور مردم، یعنی دفاع از جمهوری اسلامی؛ یعنی دفاع از قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی. این برای دشمنان ملت ایران مطلوب نیست؛ لذا سعی میکنند حضور مردم را کمرنگ کنند.
از دو سه ماه قبل تا امروز، همهی تبلیغات جهانی و استکباری جهت گرفته است برای اینکه با شیوههای تبلیغاتىِ گوناگون حضور مردم را کمرنگ کنند؛ آنها دلشان میخواهد مردم پای صندوقهای رأی نیایند. البته ناراحت و دستپاچهاند؛ چون گمانهزنیهای آنها نشان میدهد که اکثریت مردم پای صندوقهای رأی خواهند آمد؛ این را فهمیدهاند. ملت ایران برای صیانت کشور خود، برای حفظ منافع خود، برای تزریق خون تازه در رگهای نظام استوار خود، باید در پای صندوقهای رأی حاضر شود و علیه این ارادهی خبیثانهی استکباری اقدام کند.
بنده مثل همیشه متضرعانه از خداوند متعال مسألت میکنم که این ملت را به حرکتی که خیر و صلاح او در آن هست، هدایت کند؛ او را دستگیری کند و آن چیزی که برای این کشور و این ملت مایهی عزت، صیانت و رفع مشکلات است، پیش بیاورد. بنده مثل همیشه به فضل و کرم الهی هم بسیار امیدوارم. خدا را شکر که یک لحظه اطمینان به لطف و فضل الهی از ما سلب نشده است.
دو سه نکتهی کوتاه را هم تذکراً عرض کنم؛ هم به مردم، هم به کسانیکه برای نامزدهای محترمِ انتخاباتی کار میکنند، و هم به مسئولان دستاندرکار انتخابات.
نکتهی اول این است که انتخابات در ذات خود برای جوانها، برای مرد و زن و برای قشرهای مختلف، یک حادثهی شیرین است؛ چون میدان حضور است و احساس میکنند که میتوانند رأی و ارادهی خودشان را به نحوی اعمال کنند. نباید بگذارند این حادثهی شیرین تلخ شود. دشمنان ملت ایران سعی میکنند این حادثهی شیرین را تلخ کنند. دیدید که در چند روز گذشته چندجا حرکات مذبوحانهای کردند و دست به انفجاراتی زدند؛ این برای این است که فضای انتخابات تلخ شود. ما همیشه افتخار کردهایم که انتخابات ایران در دوران انقلاب، در نهایت امنیت و سلامت برگزار شده است. در خیلی جاهای دنیا، روز انتخابات، مردم به جانِ هم میافتند؛ دعوا میکنند؛ خونریزی میشود؛ آدمکشی میشود. افتخار ما این بوده است که در امنیت و آرامش کامل، دو نفر رفیق پای صندوق رأی میروند؛ یکی به این آقا رأی میدهد، یکی به آن آقا رأی میدهد. دشمن میخواهد این محیط امن و امان از بین برود. خود افراد، خود آحاد مردم، خود دستاندرکاران ستادهای انتخاباتىِ نامزدها، به دشمن با قاطعیت «نه» بگویند؛ نگذارند از طریق آنها انتخابات تلخ شود. اینکه خود نامزدها در یکدیگر خدشه کنند، داستان دیگری است که الان وقت مطرح کردن آن نیست؛ اما دستاندرکاران، علاقهمندان و هواداران – که یکی از زید طرفداری میکند، یکی از عمرو، یکی از بکر – مراقب باشند به همدیگر تعرض نکنند. شما به این آقا علاقه داری، طبق علاقه و تشخیصِ خودت عمل کن؛ آن دیگری هم علاقه و تشخیص دیگری دارد؛ شما به او چه کار داری؟ او هم طبق علاقهی خودش عمل کند. بنابراین نباید به یکدیگر تعرض کنند و فضا را تلخ نمایند. این نکته را من به کسانیکه دستاندرکار تبلیغات نامزدهای مختلف هستند – یکی از زید تبلیغ میکند، یکی از عمرو تبلیغ میکند؛ یکی از این، یکی از آن – مؤکداً توصیه میکنم که هر کدام کار خودشان را بکنند؛ به همدیگر کار نداشته باشند.
مطلب دوم این است که اختلافنظرهایی که در دوران انتخابات پیش میآید، ممکن است کدورتهایی را بین بعضی از برادران و خواهران بهوجود بیاورد؛ نگذارید این کدورتها باقی بماند. فرض کنید یکی از شما دو رفیق، طرفدار یک نفر هستید؛ دیگری هم طرفدار یک نفر دیگر. در مقام بحث و مجادله، شما میخواهی حرف خودت را ثابت کنی؛ او هم میخواهد حرف خودش را ثابت کند؛ لذا ممکن است از هم کدورت پیدا کنید. این کدورتها روز جمعه باید زیر خاک دفن شود و تمام گردد. کسی که روز جمعه با انتخاب مردم برگزیده شد، او دیگر رئیس جمهور همه است؛ چه کسانی که به او رأی دادهاند، چه کسانی که به دیگری رأی دادهاند، چه حتّی کسانی که فرصت نکردند رأی بدهند؛ چون بعضی در حال سفرند، بعضی بیمارند، بعضی مریضدارند، بعضی گرفتار کارهای شخصیاند. کدورتهایی که در دوران انتخابات بهوجود میآید، باید در روزی که انتخابات برگزار شد، فراموش شود. برادران و دوستانی که در ستادهای مختلف کار میکنند، اگر کدورتی از هم پیدا کردند – آنهایی که با هم مرتبطند – کدورتها را کنار بگذارند و مسأله تمام شود.
نکتهی سوم این است که انتخابات یک مسألهی شخصی نیست؛ یک مسألهی عمومی است و ما هم دو نفر رئیسجمهور نمیخواهیم. ما هشت نفر داوطلب ریاست جمهوری داریم، که یکی از این هشت نفر رئیسجمهور خواهد شد. همه موظفند نسبت به کسی که رئیس جمهور شد، همکاری و همدلی نشان دهند. کسی که شورای نگهبان او را تأیید کرده است، در واقع مُهر صلاحیت به او زده است. اختلاف و دعوا سر پیدا کردن صالحتر است. بالاخره حداقل صلاحیتها را داشته است که شورای نگهبان به او مُهر تأیید زده است. اگر هر کدام از اینها رئیس جمهور شدند، آحاد مردم احساس نکنند که آن کسی که ما میخواستیم، نشد؛ پس او به درد نمیخورد؛ او صالح نیست؛ نه، در یک دورهی چهارساله، او رئیس جمهور است. البته مردم باید از او مطالبه کنند و بخواهند؛ ما هم مطالبه میکنیم؛ همچنان که تا الان این کار را کردهایم. تا الان هم ما مطالبات مردم و نظام را از کسانی که رئیس جمهور بودهاند، خواستهایم. بنده اهل این که بیایم در مقابل مردم با کسی دعوا و جنجال راه بیندازم، نیستم؛ اما خدای متعال کمک کرده است و در جریان کار، یک لحظه از مطالبهی حقوق مردم و ارزشهای نظام از مسئولانی که تا کنون سر کار بودهاند، فارغ نبودهام. من از اینها مطالبه کردهام؛ اما اینکه بعضی توانستهاند عمل کنند، بعضی نتوانستهاند؛ بعضی مقداری توانستهاند، بعضی به جهاتی عمل نکردهاند؛ بحث دیگری است.
نکتهی بعدی این است که مردم از دعواهای سیاسی و اختلافات سیاسی و من خوبم و تو بدی خستهاند؛ مردم این چیزها را دوست نمیدارند. در کشور کارهای زیادی هست که باید انجام بگیرد؛ کارهای زیادی هم انجام گرفته است. مشکلات فراوانی وجود دارد که باید برطرف شود؛ گرههایی هست که باید باز شود. در کشور باید فساد ریشهکن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقهی مستضعف و محروم – بخصوص مستضعفینِ بیدست و پا – بهطور ویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامی ماست؛ وظایفی است که قانون اساسی بر دوش همهی مسئولان کشور گذاشته است؛ هیچکس نمیتواند خود را از این کارها برکنار بدارد. دعواهای لفظی، شعارهای لفاظیگونه، اسم از مفاهیم مبهم و بیسروته آوردن، مشکل مردم را حل نمیکند؛ مردم احتیاج دارند به اینکه در میدان عمل و کار، با لجنهایی که نمیگذارد این دریاچهی مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود. کسی که سر کار میآید – هر کس باشد، هر شعاری داده باشد، هر حرفی در مقام ادعا به مردم زده باشد – اولین وظیفهاش این است که برای گرهگشایی مشکلات مردم آستین همت بالا بزند؛ همکاران خودش را از کسانی که مؤمن به حق مردم و مؤمن به کارآیی نظام جمهوری اسلامی هستند، انتخاب کند؛ وارد میدان عمل شود و برای مردم کار کند.
نکتهی آخر هم مربوط به مسئولان است. آراء مردم باید صیانت شود. هم مسئولانی که در وزارت کشور هستند، و هم نظاری که وابستهی به شورای نگهبان هستند، باید مراقب باشند و از یکایک آراء مردم صیانت و حفاظت کنند. البته ما به مسئولانِ خود اعتماد داریم؛ اما باید کاملاً مراقب و مواظب باشند؛ چون آراء مردم امانت الهی در دست آنهاست.
امید ما به خدای متعال است. تکیهی ما به ایمان عمیق مردم است. نگاه ما به دست لطف ولىّ غایب ما (ارواحنافداه) است. میدانیم خدای متعال به این ملت نظر لطف دارد. میدانیم حضرت ولیعصر (ارواحنافداه) این ملت را دعا میکند. امیدواریم همهی ما مشمول ادعیهی زاکیهی آن بزرگوار باشیم؛ ما هم بتوانیم متقابلاً موجبات جلب رحمت الهی را فراهم کنیم و زمینه را برای ادعیهی زاکیهی آن بزرگوار ایجاد نماییم.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته